برچسب: داستانهای کودکان

  • هر وقت ترسیدی با خدا حرف بزن!

    هر وقت ترسیدی با خدا حرف بزن!

    قصه های کودکانه   چند روزی می شد که حال مامان خوب نبود استفراغ می کرد و بی حوصله بود. دست و پایش هم درد می کرد. بد اخلاق بود. چند بار با بابا رفتند دکتر. یک شب که می خواستی بخوابیم حال مامان بد شد. بابا بردش بیمارستان. در خانه را بستند نشستم رو…