برچسب: حکایت «شغال در خُمّ رنگ»

  • حکایت «شغال در خُمّ رنگ»

    حکایت «شغال در خُمّ رنگ»

    حکایت های مثنوی معنوی   شغالی به درونِ خم رنگ‌آمیزی رفت و بعد از ساعتی بیرون آمد, رنگش عوض شده بود. وقتی آفتاب به او می‌تابید رنگها می‌درخشید و رنگارنگ می‌شد. سبز و سرخ و آبی و زرد و. .. شغال مغرور شد و گفت من طاووس بهشتی‌ام, پیش شغالان رفت. و مغرورانه ایستاد. شغالان…