-
یادش بخیر کلاغ پر
شعر کودکانه یادش بخیر کلاغ پر با بچه ها و مادر کلاغ پر – الاغ پر الاغ که پر نداره آرش خبر نداره حتی می شد با انگشت آقا الاغه رم (راهم) کشت نمی دونم که چی شد کلاغ پر مال کی شد کلاغه از یادم رفت انگار پرش دادم رفت اون دوران طلایی روزای…
-
سنجاب کوچولو
قصه کودکانه سنجاب کوچولو قصه کودکانه امروز درباره صبر هست. در این قصه عجله سنجاب کوچولو برای انجام بعضی از کارها مشکلاتی برایش ایجاد میکنه………. قصه کودکانه سنجاب کوچولو سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود. اما خواهر بزرگترش را میدید…
-
هر وقت ترسیدی با خدا حرف بزن!
قصه های کودکانه چند روزی می شد که حال مامان خوب نبود استفراغ می کرد و بی حوصله بود. دست و پایش هم درد می کرد. بد اخلاق بود. چند بار با بابا رفتند دکتر. یک شب که می خواستی بخوابیم حال مامان بد شد. بابا بردش بیمارستان. در خانه را بستند نشستم رو…
-
قصه ی کودکانه «موش کور»
قصه ی کودکانه «موش کور» موش کور کوچولو توی اتاقش روی تخته سنگی نشسته بود. مادرش توی اتاق آمد و گفت : «بیا برویم غذا بخوریم. » موش کور کوچولو گفت : «دلم میخواهد از لانه بیرون بروم.» مادر با تعجب او را نگاه کرد : «بیرون بروی؟ مثلاً کجا؟» موش کور کوچولو آهی…