-
داستان آموزنده «نجات زندگی»
داستان آموزنده «نجات زندگی» طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می…
-
داستان خنده دار «آرزوی مرد»
داستان خنده دار یک زوج در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران دنج رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودند. یک زن جادوگر که از آنجا می گذشت وارد رستوران شد و سر میز آنها رفت و گفت: آه شما زوجی مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادارموندید…
-
داستان بسیار زیبای توبه ی مرد جوان
داستان زیبای توبه ی مرد جوان در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد. یک بار، هنگامی که روز بود،…
-
داستان جالب دعوای پدر و پسر
داستانهای جالب اوایل تابستون بود و پیمان هم با نمرات نچندان جالبی ترم دوم دانشگاه رو تموم کرده بود. آدم تنهایی بود. بیشتر وقتشو با کامپیوتر و تنهاییاش تو اتاق میگذروند انزوا و دور از جمع بودنش باعث شده بود که تقریبا هیچ دوست صمیمی نداشته باشه تک و توک آدم هایی رو…
-
داستان عمق آب رودخانه تا زانوی شتر
داستان آموزنده روباهی از شتری پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟» شتر جواب داد: « تا زانو» ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا میزد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو! » شتر جواب داد: « بله، تا زانوی من، نه…