برچسب: داستان در مورد غیرت

  • داستان کوتاه «بی غیرت»

    داستان کوتاه «بی غیرت»

      داستان کوتاه   جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: – ببخشید آقا! من میتونم یکم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلاً توقع چنین حرفی رو  نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا پرید و میان بازار و جمعیت،…