صادقانه شرایط را ارزیابی کنید تا انگیزههای واقعیتری برای ادامه رابطه پیدا کنید
اگر هر یک از این شرایط مشابه زندگی شماست دوباره به موقعیت خودتان در رابطه فکر کنید. شما ارتباطی را حفظ کردهاید که خانواده، دوستان، همکارانتان و حتی صاحب نانوایی سرکوچهتان هم از اینکه هنوز آن را حفظ کردهاید تعجب میکنند.
شما این رابطه را با عشق و هیجان و تپش قلب و بیقراری شروع کردید. همسرتان روزهای خوبی برایتان رقم میزد، هدیهای برای قلبتان بود و هرچه را که شما دوست داشتید بشنوید میگفت. او شما را زیبا، زنده و خواستنی کرده بود. اما همهچیز تغییر کرد. تنش و درگیری شروع شد، احساسات تان آسیب دید. شما چیزهایی از او شنیدید که حتی تصورش را هم نمیکردید دیگران بگویند. اکنون موقعیتی پیش آمده که زخمها التیامی ندارند شما آسیب دیدهاید و همه تلاشهایتان برای بهبود رابطه ناکام میمانند و فقط شرایط زندگیتان بد و بدتر میشود.
همسرتان بارها از شما عذرخواهی کرده است اما گویا در یک چرخه معیوب گیر افتادهاید. بارها تصمیم گرفتهاید از هم جدا شوید اما باز به هر دلیلی رابطه را ادامه دادید و دوباره این چرخه ارتباطی خراب را طولانی کردید.
دلایل زیادی وجود دارند اما بسیاری از این دلایل انگیزههایی جدی برای حفظ حیات این رابطه نیستند. نخستین گام برای اینکه موقعیت خودتان را بهتر درک کنید این است که بفهمید«چرا» نمیتوانید رها کنید وقتی انگیزههای بهتری برای پایان یک رابطه بیمار و شروع یک زندگی بهتر برایتان وجود دارد.
آیا اینها دلایل شما برای ادامه رابطه است؟
شما از تنهایی و تنها ماندن میترسید. این یکی از دلایل بسیار رایج برای ادامه زندگی زناشویی است و معمولاً دلیلی منطقی و درست نیست. شما میتوانید بخوبی به یاد بیاورید که چقدر آن جمعه شب کذایی وقتی که با همسرتان درگیر شدید و به میهمانی دوستانهتان نرفتید احساس تنهایی کردید. همانقدر که حفظ یک ارتباط صمیمی، درست و مناسب برای شما ضروری است و میتوانید در کنار یک دوست خوب لحظات شادی داشته باشید و احساس همراهی کنید ، حفظ رابطهای که ظاهراً همسرتان همراهیتان میکند؛ اما همیشه تنها هستید اشتباه است. شدت و میزان درد تنهایی بسیار کمتر از درد تنشها، نگرانیها و اضطرابهای شما در کنار همسرتان است.
شما اسیر حرف مردم هستید. جدایی شما برایتان دردسرهای اجتماعی زیادی خواهد داشت. جامعه نگاهش را نسبت به شما تغییر خواهد داد و ممکن است بسیاری از موقعیتها را از دست بدهید؛ حتی نگاه ترحمآمیز خانواده نیز شما را ناراحت میکند اما آیا زندگی با فردی که شما را با انواع تهدیدهای جسمی و عاطفی آزار میدهد راحتتر از کنار آمدن با حرف مردم است؟ یک بار باید خیلی جدی با این مسأله مواجه شوید تبعات کدام یک واقعاً سختتر است؟
خانواده و دوستانتان شما را به ادامه زندگی تشویق یا حتی تحت فشار میگذارند. بخوبی میدانید او همسر مناسبی برایتان نیست اما پدر و مادرتان او را دوست دارند و شما فقط به این دلیل که آنها را ناامید نکنید همسرتان را تحمل میکنید. حتی این دلیل بسیار اشتباه که همه خواهر و برادرها و دوستانتان متأهل هستند شما را به ماندن در این رابطه تشویق میکند؛ آنها همیشه شما را با همسرتان دیدهاند و نمیتوانید این تصویر را تغییر بدهید. بخاطر دیگران زندگی نکنید؛ اگر این رابطه درست نمیشود مجبور نیستید بهخاطر فشارهای دیگران انواع آزار و خشونت را تحمل کنید.
به خودتان فکر کنید و صادقانه شرایط را ارزیابی کنید تا انگیزههای واقعیتری برای ادامه رابطه پیدا کنید. اگر ضعف شما در تصمیمگیری است باید یاد بگیرید به ترسهایتان غلبه کنید تا جلوی اشتباهات بیشتر را بگیرید.
منبع: سلامت نیوز
گردآوری:مجله یک پارس