مسلماً وقتي خانوادهاي بپذيرد فرزندش بيشفعال است، مسأله به گونه ديگر پيش خواهد رفت. بسياري از خانوادهها با آموزش صحيح از طرف روانپزشک ميتوانند اين رفتار را مهار کنند.
تازه وارد ميهماني شدهايد که شيطنت کودکتان گل ميکند و از سر و کول ميزبان بالا ميرود. دائم وسط حرف ميدود و از بالاي مبل پايين ميپرد و همه چيز را به هم ميريزد. اگر خانه خودتان باشد و ميهماني دعوت کرده باشيد، وضع بدتر ميشود چون در خانه ميزبان ميتوانيد تذکر دهيد اما وقتي خودتان ميزبان باشيد قضيه فرق ميکند.
اگر چنين کودکي داريد لابد بخشي از قضاوتها و حرفهاي درگوشي ديگران را هم شنيدهايد که مثلاً بچه را چقدر بد تربيت کردهاند يا لابد مشکلي دارند و از اين حرفها. آيا واقعاً فرزند شما شيطنت ميکند و پر از انرژي است يا اينکه بيشفعال است؟ کم نيستند خانوادههايي که به خاطر اين مسأله منزوي شدهاند. نه دوست دارند به ميهماني بروند و نه ميهمان به خانهشان بيايد. اما واقعيت اين است که رفتار فرزند آنها ارتباطي به تربيت او ندارد و نوعي اختلال محسوب ميشود. اختلالي که اين روزها خانوادههاي بسياري با آن دست و پنجه نرم ميکنند.
اين روزها بيشفعالي کودکان جهان تنها يک معضل مربوط به حوزه سلامت و بهداشت نيست و فراواني و تبعات آن اين پديده را به يک بحران اجتماعي تبديل کرده است. حاصل 175 تحقيق طي 4 دهه در جهان نشان ميدهد حدود 7 درصد از کودکان زير پنج سال بيشفعال هستند. اما يک تحقيق اخير در امريکا نشان داد لااقل 11 درصد کودکان مبتلا به اين اختلال هستند. در اين ميان محققان مستقلي از آمار دو برابري بيشفعالي حرف ميزنند که بسيار تکان دهنده است. همچنين در ايران ميانگين کودکان مبتلا به اين اختلال بيش از 500 هزار کودک زير 5 سال تشخيص داده شده که مشاهدات عيني هر يک از ما نيز آن را تأييد ميکند؛ اختلالي که از سبک زندگي،کمتوجهي به کودکان، تغذيه و آلودگي آب و هوا ريشه ميگيرد.
مادر ايليا هم از همين موضوع رنج ميبرد. او ميگويد:«ديد اطرافيان خيلي مهم است. مردم مدام به من ميگويند چرا فرزندت را اينطور تربيت کردهاي و اگر هم نگويند با نگاههاي سنگينشان متوجه نوع قضاوت آنها ميشوم. براي همين از خير رفتن به خيلي از ميهمانيها گذشتهام.»
بسياري از خانوادهها حتي نميدانند که فرزندانشان بيشفعالند. اکثر آنها فکر ميکنند فرزندشان شيطنت ميکند و پر انرژي است. حتي سعي ميکنند رفتارهاي ناشي از بيشفعالي کودکشان را سرکوب کنند که بيشتر به ضرر کودک و آينده او تمام ميشود.
بيشفعالها چه ميکنند
براي بيشفعالها انجام يکسري کارها سخت و دشوار است. وقتي پدر و مادر به اين مسائل توجه کنند براحتي به بيماري فرزندشان پي ميبرند؛ اينکه مثلاً کودک شما سريعتر از ساير کودکان هيجانزده ميشود يا نه يا از محيط بسرعت تأثير ميپذيرد و کارهاي هيجاني انجام ميدهد يا خير؟ مادر ايليا ميگويد: «پسرم وقتي چند وقت پيش اسبابکشي يک خانواده را در خيابان ديده بود، به محض رسيدن به خانه کل اسباب و اثاثيهاي را که توانسته بود جا به جا کرده بود.»
همه اينها بستگي به موقعيتي دارد که کودک در آن قرار ميگيرد. دکتر کتايون خوشابي فوق تخصص روانپزشکي کودکان در گفتوگو با «ايران» ميگويد: «معمولاً بيشفعالي بعد از سه سالگي شروع ميشود و علائمش در چند محيط خانه، مهد کودک و مدرسه بروز ميکند. اين کودکان دائماً در حال تحرکند، ميلولند و پرجنب و جوشند. کارهاي خطرناک زيادي ميکنند. به بلندي علاقه خاصي دارند و دائماً بالاي کانتر آشپزخانه هستند. گاهي سراغ کبريت، اجاق گاز يا چاقو ميروند و معمولاً با کودکان ديگر دعوا ميکنند يا اينکه در حال رفتارهاي تکانشي هستند. مثلاً به طور ناگهاني پشت گردن پدر ميپرند، خود را دو پا روي شکم پدر پرت ميکنند يا به طور ناگهاني چيزي را سمت کسي پرت ميکنند يا از کنار کسي که رد ميشوند او را ميزنند. اين کودکان تن صدايشان بلند است و زياد حرف ميزنند در کار بزرگترها هم دخالت ميکنند. حتي در نگهداري نوبت و ماندن در صف مشکل دارند. معمولاً کم طاقت و عجولند.»
روانشناسان معتقدند پسران سه برابر دختران در معرض اين اختلال هستند. پروانه بيگي کارشناس ارشد روانشناسي عمومي که خود نيز پسر بيشفعال دارد از هيجانات اين کودکان ميگويد: «وقتي سرعت هيجانشان بالا ميرود هزار برابر تفکرشان ميشود و براي همين وسايل را پرت ميکنند. وقتي علتش را از کودکمان ميپرسيم خودش هم اعتراف ميکند که فکر نکرده است. بنابراين هيجان بر فکر کودک تسلط دارد. گاهي برخي جمعها و گروهها روي آنها تأثير ميگذارد يا حتي با ديدن کارتونهاي خشن و هيجاني همان کارها را تکرار ميکنند.»
علائم بيشفعالان در مهدکودک و مدرسه
مهد کودک و مدرسه از آنجا که محيطي اجتماعي براي کودکان محسوب ميشود، مشکلات بيشفعالان هم در اين محيطها بيشتر ديده ميشود. بسياري از کودکاني که مبتلا به بيماري بيشفعالي هستند و خانوادهها نسبت به آن بيتفاوت بودهاند در مدرسه و مهدکودک دچار مشکلات زيادي ميشوند. دکتر کتايون خوشابي از مشکلات اين کودکان ميگويد:«در مهدکودک و مدرسه مرتب وول ميخورند يا در حال راه رفتن هستند. مرتب وسط حرف مربي ميپرند يا دستشان بالاست. گاه بياجازه يا با اجازه صحبت ميکنند يا در حال آزار دادن به بغل دستي خود هستند. مرتب زير ميزند و در حال حرکت هستند. مثل اين ميماند که موتوري در پاي آنها روشن باشد و تا شب هم خاموش نشود.»
مهمترين ويژگي در مسأله در آموزش و يادگيري اين کودکان نداشتن تمرکز است. خوشابي معتقد است: «اغلب حوصله نقاشي کردن ندارند. معمولاً طراحي ميکنند و کمتر به رنگ آميزي علاقه دارند. در اکثر موارد هم طراحيشان ناتمام ميماند. بازيهاي فکري برايشان اغلب خسته کننده است و نيمه کاره رهايش ميکنند. آنها از فعاليتهايي که نياز به تمرکز دارد در ميروند. حتي حفظ کردن مطالب هم برايشان مشکل است.» اگر دقت کرده باشيد اکثر کودکان بيشفعال دو بيت اول يک شعر را ميخوانند و بعد رهايش ميکنند يا اينکه از خودشان شعر ميسازند. حتي در حل کردن يک مسأله رياضي دو قسمتي چون آن را کامل نميخوانند قسمت اول را حل ميکنند و قسمت دوم را فراموش ميکنند يا اينکه پاسخ درست مسأله را پيدا ميکنند اما اشتباهي وارد ميکنند. حتي حفظ کردن درسهاي جغرافيا و تاريخ برايشان مشکل است و معمولاً از سر تکاليف مدرسه بلند ميشوند.
سؤالي که ممکن است در ذهن بسياري از پدر و مادرها به وجود بيايد درصد هوشي اين بچههاست. دکتر خوشابي ميگويد: «کودکان بيشفعال از نظر بهرههوشي مانند همسالان خود هستند و تفاوتي با آنها ندارند.» البته بيشفعالي هم نوع خفيف و قوي دارد. خوشابي در ادامه از انواع بيشفعالي ميگويد: «گروه اول هم بيشفعالند و هم تمرکز ندارند. گروه دوم فقط مبتلا به پرتحرکياند و علائم بيشفعالي را دارند و گروه سوم فقط بيتمرکز هستند و هيچگونه علائم بيشفعالي در آنها ديده نميشود. اغلب بيشفعالان مشکل تمرکز دارند. اين مسأله بيشتر در پسر اول خانواده ديده ميشود و معمولاً ردپاي ژنتيک هم ديده ميشود.»
آسيبهاي بيشفعالي در جامعه
اکثر پدر و مادرهايي که به اين مسأله اهميت نميدهند کودکشان در جامعه دچار مشکلات بسياري ميشود. وقتي کودک مدرسه ميرود و نميتواند درست سر جايش بنشيند از طرف معلم توبيخ ميشود. همچنين دانشآموزان ديگر هم چون حوصله زياد حرف زدن او و يا کارهاي ديگرش را ندارند او را از جمع خود طرد ميکنند و همه اينها باعث ميشود کودک مضطرب و بد خلق شود. حتي اينگونه کودکان اعتماد به نفسشان را از دست ميدهند و دائماً مورد عتاب و سرزنش قرار ميگيرند و معمولاً آينده تحصيلي آنها به مخاطره ميافتد. پروانه بيگي در اين باره ميگويد: «درست است که زندگي با اين بچهها صبر ايوب ميخواهد و خيلي سخت است. اما با درمان و استفاده از دارو ميتوانند تمرکزشان را به دست آورند و به تحصيلشان لطمه وارد نشود. از طرفي مربيان مدرسه هم در جريان بيماري او قرار ميگيرند و متناسب با مشکل کودک با او رفتار ميکنند.
اگر خانوادهها به موقع به اين بيماري رسيدگي نکنند در آينده ممکن است به اختلال سلوک (آزار رساندن به ديگران) يا به اختلال لجبازي نافرماني دچار شوند. بنابراين پدر و مادرها بايد هم به سمت درمان دارويي بروند و هم قوانين بازي کردن با بچهها، ماندن در مدرسه و… را به اينگونه بچهها ياد بدهند.»
راه درمان چييست؟
مسلماً وقتي خانوادهاي بپذيرد فرزندش بيشفعال است، مسأله به گونه ديگر پيش خواهد رفت. بسياري از خانوادهها با آموزش صحيح از طرف روانپزشک ميتوانند اين رفتار را مهار کنند. کسانيکه فرزندشان بيشفعالي خفيف دارد، ميتوانند برنامهريزي کنند و کودک را يک ساعت در روز به ورزش ببرند يا او را بدوانند يا حتي توپ بازي کنند تا انرژي و هيجانات کودک تخليه شود. پروانه بيگي روانشناس هم با اين موضوع موافق است:«نوع شديد و متوسط بيش فعالي به روانپزشک نياز دارد نه مشاور. چون آنها نياز به دارو دارند.»
دکتر خوشابي درمان بيشفعالان را هم منوط به استفاده از دارو ميداند و هم منوط به رفتار درماني براي تقويت رفتارهاي مطلوب و خاموش و سرکوب رفتارهاي نادرست. او همچنين آموزش خانواده براي استفاده از روشهاي تربيتي نوين و گروه درماني با کودکان را هم مفيد ميداند و معتقد است: «استفاده از دستگاه «نوروفيت بک» به عنوان يک درمان کمکي در کنار دارو درمان هم مؤثر است.»
اکثر بيشفعالان وقتي به سن بلوغ ميرسند همه چيز در آنها تغيير ميکند و علائم خود به خود رفع ميشود، بويژه آنهايي که خانواده به فکرشان بودهاند و درمانشان کردهاند. اما هستند افرادي که به دنبال درمان نرفتهاند و کارشان به اختلالات رفتاري کشيده و تا بزرگسالي بيماري گريبانگيرشان بوده است.
درست است بيش فعالي بيماري سختي است اما چيزي نيست که نتوان با صبر و حوصله و مراجعه به روانپزشک از عهدهاش برنيامد.
آریا