والا قدیما اینطوری نبود که. طرف از دانشگاه فارغ التحصیل میشد رو هوا میزدنش. کار و بار که سریع گیر میآورد، زن رو هم خیلی شیک و مجلسی تقدیمش میکردند و میگفتند «نوش جونت». حالا چند وقت پیش آماری اعلام شد که نشون میداد حدود ۱۱ میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی داریم که حدود ۶ میلیونشون نیروی غیر فعال اعلام شدند. یعنی مثلاً مهندس مکانیک رفته رستوران زده. دکتر عمومی داره معامله ماشین میکنه. اون که معامله ماشین میکنه، رفته جراح قلب شده، جراح قلب رفته جراح اقتصادی شده، مهندس عمران رفته رئیسجمهور شده، بدجور هم شده، یعنی هنوز داره جاش درد میکنه. اصلاً خودِ من، یه مهندس شیمی که الان باید برج تقطیر فاز سوم پالایشگاه رو طراحی کنه، نشسته داره طنز مینویسه.
حالا طبق این آمار چهارمیلیون نفر فارغ التحصیل هستند که تو همون رشته تحصیلیشون شاغلاند. اینارو کار نداریم. میمونه یک میلیون نفر فارغ التحصیل بیکار که خب نشستیم دور هم یه گوشه، دستمون رو کردیم تو جیبمون و بازی میکنیم و به مدرکمون زل میزنیم. ماها رو دیگه مسئولین عزیز به کل فراموش کردند. انگار نه انگار ما شغل نداریم و بیپولیم. الان دلم میخواد معاون سازمان سنجش رو ببینم، بهش بگم «ناموساً روت میشه تو چشمای ما نگاه کنی؟» یادتونه میاومد تو تلویزیون و میگفت: «داوطلبان عزیز مداد سیاه، پاک کن نرم و کارت ورود به جلسه همراه داشته باشید.» ما هم که ساده، گوش دادیم و دانشگاه قبول شدیم. خب الان آقای توکلی بیا خیلی نرم ما رو ببر سر کار دیگه. والا. پاککن نرم… پاککن نرم! آقا این پاککن نرم چیه اصلاً؟ مگه سفتشم تو بازار هست؟ اشما چیکار دارین؟ الان خوب شد؟ راحت شدید؟
حالا بگذریم. یکم عصبی شدم. تو بخش دیگه از این آمار اومده بیشترین میزان بیکاری مربوط به فارغ التحصیلهای رشته مهندسیه. واقعاً همینطوره. الان وضعیت طوریه که اگه تو استخر در حال غرق شدن باشی و داد بزنی «آقا، برادر، جناب، عزیز، کمک… دارم خفه میشم»، عمرا اگه کسی توجه کنه. اما فقط کافیه یه کلمه بگی «مهندس…»، هنوز بقیه جملهات منعقد نشده ۲۰۰ نفر از چهار جهت جغرافیایی میریزند سرت.
حالا قبلنا مدرک مهندسی لااقل واسه زن گرفتن به درد میخورد. طرف جلسه خواستگاری ازش میپرسیدند «گلپسر چه کارهای؟» سیخ وایمیستاد و با صدای رسا میگفت «مهندس». اما الان بخوای سیخ وایستی اینو بگی، بابای دختره میگه «خب حالاااا… یواش بابا بچه خوابه. صدات رو بیار پایین. مهندس چی هستی حالا قناری؟» بعد که جواب میدی «مهندس شیمی» با لبخند تمسخر میگه «الهی، راسته میگن اسید به علاوه باز، میدهد نمک به علاوه آب؟» و قارتقارت میخنده. تهشم میگه «عزیزم، من دزد دست تو نمیدم ببری کلانتریِ محل، اونوقت دختر بدم دستت؟» دیدم که میگما. یعنی تنها حسنی که مدرک مهندسی تا الان برای من داشته این بوده که هر وقت میرم تو آشپزخونه یه تیکه نون پیدا کنم، سق بزنم که از گشنگی نمیرم بابام صدام میزنه: «مهندس دو تا چایی بریز بیار با هم بخوریم.» بعد هم که چاییاش رو خورد میگه «گِل بگیرند درِ اون دانشگاه رو. من نمیدونم تو اون خراب شده چی به شما یاد دادند که یه چایی بلد نیستی بریزی؟ پررنگه.»
وحید میرزایی