سینمای خانگی ایران با شهرزاد اوج می گیرد


چند ماهی است سریال شهرزاد در فضای سینمای خانگی پس از تجربه هایی نیمه تمام و عموما ناموفق سریال سازی در این عرصه ی نوپای فرهنگی کشور، خوش درخشید. از نگاه تجاری موفق بوده و نگرش مخاطب عام را به این صنعت از دید عمدتا منفی به سوی مثبت تغییر داده است.

به گزارش «یک پارس» شهرزاد احتمال موفقیت این گونه سریال ها را ـ البته اگر با این ویژگی های منسجم ساختاری و محتوایی همراه باشند ـ افزون کرده است. معیارهای ساختاری و محتوایی و هنری، تطابق های عمدتا صحیح در بعد فرهنگی و تاریخی این سریال و رعایت انصاف در بیان وقایع تاریخی هر یک از جهتی از ویژگی های مثبت و درخور بررسی و پژوهش است.

سینمای خانگی ایران با شهرزاد اوج می گیرد

حال با گذشت دوازده قسمت از این سریال، می توان در مورد برخی نکته های جالب آن نظر داد. مطابق گذشته در جایگاه علاقه مندی با تجربه ی چندین ساله در عرصه های فرهنگی سرزمینمان در قالبی عمومی به این مقوله می نگرم.

اگر بخواهیم مهمترین شاخصه های دلنشین بودن این سریال را در کوتاه ترین جملات و با زبانی ساده بیان کنیم، باید بگوییم سریال شهرزاد هم بر اخلاقیات عرف جامعه پایبند است، هم زمان و مکان و فضای تاریخی داستان را به شکلی قابل درک بازسازی می کند، هم کیفیت ستودنی دارد و هم با ساختاری نزدیک به واقعیت، فضای رویدادها شعور بیننده را محترم می شمارد.

در این سریال، بستر ماجراهای عاشقانه، خانوادگی، حزبی، پلیسی، ترس ها، آزادی ها، امیدها، خیانت ها، دهه ی سی هجری شمسی و عمدتا پس از کودتای 28 مرداد 1332 است.

جالب اینجاست که شخصیت های این سریال که بسیار هنرمندانه به قلم و تفکر و هنر آقای حسن فتحی و یارانشان پخته و قابل درک شده اند، هیچ یک سیاه یا سفید مطلق نیستند.

سینمای خانگی ایران با شهرزاد اوج می گیرد

حتی منفی ترین شخصیت فیلم «بزرگ آقا» که بزرگمرد و پیشکسوت سینما و تلویزیون میهن، استاد علی نصیریان، در آن و در جایگاه هنرنمایی به راستی آقایی می کنند، در جاهایی از این ماجرا، پایبندی به اصولی اخلاقی را به شکلی قابل هضم برای بیننده از خود نشان می دهد که خود بیانگر عواطفی است که برآمده از خاک و در سرشت مردم این دیار است، تا جایی که، هر چند گهگاه و اندک، برای کودتا گران و ظالمان هم نمایان می شود.

این نوع نگاه توجیه کننده ی ظلم ظالمان نیست، بلکه بیانگر چند بعدی بودن شخصیت انسان هاست که هر چند ممکن است آگاهانه یا به واسطه ی سبب های محیطی و خانوادگی و حتی جغرافیایی ابعاد وحشتناک و دردناک آن بیشتر باشد، به هر روی رگه هایی از اخلاقیات که بیانگر فضیلتی باشد در وجود هر ظالمی هم وجود دارد.

برای مثال و در دنیای واقعی ممکن است شخصی قاتل بی گناهی باشد اما با دیدن کودک گرسنه ای در سرمای زمستان کت خود را بر روی دوش او بیندازد. این کار او مسلما توجیهی برای انکار قاتل بودن او یا بی اهمیت شدن قتل نیست، که بدترین رذایل است، اما جدای از آن و به شکلی منفرد، آن عمل نیکو با آن کودک سرمادیده و گرسنه، فضیلت است.

به هر روی هنگامی که به تماشای این سریال می نشینیم، کارگردان را تنها راوی می بینیم که سعی دارد تا سر حدامکان، داستانش قضاوت شخصی خودش بر مبنای شرایط فعلی جامعه ی ما و ملاحظات نباشد و تنها حال و هوای آن روزهای مملکت و تأثیر و تأثر آن بر مردم در طبقات مختلف و بالعکس را نمایان سازد.

هنگامی که شهرزاد را می بینیم شخصیت های مثبت آن شمایل سر تا پا قهرمان و بی خطای سیاوش، رابین هود یا سوپرمن مانند ندارند و از سوی دیگر شخصیت های منفی آن هم بسان یک اهریمن تمام عیار بدون بهره ای از اندکی اصول انسانی نیستند.

البته مسلما تمیز بین خوب و بد، نیکو پندار و بد پندار برای مخاطب امکان پذیر است؛ اما واقعی بودن انسان ها و نشان دادن سبب های برخی بد بودن ها در اثر است که پذیرش داستان را امکان پذیر می کند.
”جبر زمانه” و ” قدرت بی حد و حصر طبقه ی حاکم ” چیزی است که باعث می شود، بسیاری از شخصیت ها بر خلاف میل باطنی به سوی قدرت حاکم که عملکردی در کل منفی دارند از سر ناچاری و ترس یا نیاز و وسوسه ی قدرت بچرخند.

اما بسیاری از این شخصیت ها در کمترین زمان فراغ و آزادی از ارکان قدرت و یا نفس و ترس، خود کاری می کنند که ندای درونی شان و آزادی خواهی و انسان دوستی شان به آن بشارت می دهد.

پیچیدگی پایبندی های سنتی و مذهبی و عشق های درون خانوادگی میان پدر و مادر و فرزندان، سنت ها و ایرادهای بنیادین در موازنه ی قدرت و سیاست و آزاد اندیشی و استبداد، زیاده خواهی ها و ظرفیت های اجتماعی و سیاسی غیر متوازن حاکمیت، فساد و بی عدالتی های اجتماعی و تقابل و گره خوردن تمام این ها در یکدیگر، بیننده را با نوعی واقع گرایی در بستر زمان و کنش ها و واکنش های شخصیت های سریال مواجه می سازد و مهم تر از همه حس خویشتن پنداری در آن هنگامه با تمام شخصیت های داستان را زنده می کند.

و اما از حیث ساختار بیرونی سریال، تا اینجای ماجرا به نظر می رسد در این اثر هنری عوامل ساخت و پرداخت سریال به هیچ وجه اهل کم کاری نبوده اند. لوکیشن ها با توجه به کوچکترین جزئیات، طراحی و دوخت لباس ها، دیالوگ هایی متناسب با زمان ماجرا و پردازش جذاب داستان در کنار انتخاب به جای بازیگران در هر نقش و بازی خوب تقریبا تمام هنرمندان و فیلمبرداری قابل قبول و صحنه پردازی ها، نوید ساخت سریال های موفق پر هزینه و با کیفیت را به دست بخش خصوصی با برگشت هزینه و سوددهی برای عوامل آن و البته در سایه ی حمایت کلی دولت می دهد.

نمی خواهیم در ورطه ی قیاس غوطه ور شویم، بنده هم به عنوان فردی علاقه مند به فرهنگ و تاریخ و سریال و فیلم های تاریخی معتقد هستم که آثار تاریخی گران بهایی همچون مدار صفر درجه، امام علی (ع) و هزاردستان و …در تلویزیون ساخته شده اند که تجربه های بزرگی برای صنعت سریال سازی در سیما در سطح ملی بوده اند اما حال با حضور موفق بخش خصوصی و بهره گیری از تجارب پیشین در سیما امیدواریم تاثیر مثبت این فرآیند را بر کیفیت سریال های تولید شده در سیما نیز بیش از پیش ببینیم.

امیدواریم این هم افزایی و تاثیر مثبت رقابتی و همکاری و هم فکری در عرصه ی بخش خصوصی و دولتی و نهادهایی چون صدا و سیما در نهایت به پربارتر شدن گنجینه ی فرهنگی دیداری و شنیداری کشور منجر شود.

مسلما برخی از محدودیت های به حق در روند سریال سازی در تلویزیون در سینمای خانگی وجود ندارد که شاید یکی از مهمترین آنها زمان کمتر برای انجام پروژه به سبب کوتاه تر بودن فرایندهای اداری است که البته امیدواریم با درس ها و تجربه ها در هر دو حیطه، شاهد پیشرفت همزمان سریال سازی فاخر و با کیفیت در هر دو بخش باشیم.

اشکان تقی پور، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی ایران، مؤلف و مدرس دانشگاه


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *