در مورد فلسفه ی روز سیزدهم فروردین ماه، همانند فلسفه ی نوروز، سخن بسیار گفته اند… پیشینیان و نیاکانمان، علمای کهن سرزمینمان، دانشمندان و پژوهشگران ایران شناس و مردم شناس معاصر و بسیاری دیگر فرضیه ها گفته اند و پژوهش ها کرده اند که نقطه ی مشترک بیشتر آنها، برگشت انسان در امتداد نوروز در بهار طبیعت، به دامان طبیعت و تأکید بر اهمیت آن است.
دو فرضیه از میان این سخنان ارزشمند و پرشمار را به اختصار برایتان نقل می کنم؛
در تفکر باستانی و اساطیری ایرانیان ـ چنانکه در گفته ها و نوشته ها با استناد به اوستای باستانی زردشتیان و به دنبال آن متون مذهبی زردشتی دوران میانه باستانی ایران (اشکانیان، ساسانیان) می خوانیم ـ عمر جهان دوازده هزار سال است که پس از سه هزار سال نخست، 9 هزار سال دیگر به جنگ میان اهورامزدا (سرور دانا) که نام پروردگار ایرانیان در دوران باستان و دین زردشتی است و ”اهریمن” می گذرد و در این جنگ بین اهورامزدا و اهریمن، که در حقیقت جنگ میان خیر و شر، حق و باطل، راستی و دروغ، روشنی و تاریکی، خرد و جهل است، انسان می تواند با اختیار در انتخاب راستی، در جبهه ی پروردگار باشد یا با انتخاب دروغ و بدی به جبهه ی باطل و اهریمن بپیوندد.

چنانکه در دین مبین اسلام هم انسان مؤمن و اخلاق مدار هدایت در راه راست را از پروردگار درخواست می کند و از خداوند می خواهد، او را در راه آنان که با انتخاب کردن و فریب خورون از شیطان گمراه شده اند، قرار ندهد.
در تفکر اساطیری ایران باستان، پس از اتفاقات بسیاری که ذکر کردنشان هر چند بسیار جذاب و خواندنی و سودبخش هستند، در این مقال کوتاه نمی گنجد، سرانجام این دوره ی دوازده هزار ساله با ظهور منجی و پیروزی نهایی پروردگار بر اهریمن و نیروهای خیر بر نیروهای شر به پایان می رسد؛ نیروهای اهریمنی از بین می روند و رانده می شوند و فرشکرد (رستاخیز) با دستور پروردگار آغاز می شود… .
در حقیقت می توان 12 روز نوروز را نمادی از 12 هزار سال اساطیری آفرینش از ابتدا به انتها و روز سیزدهم فروردین را نمادی از پیروزی نهایی حق بر باطل و نمادی از روز رستاخیز باشکوه دانست که هر سال تکرار می شود.
از سوی دیگر، چنانچه در نوشته ای مستقل پیشتر گفتم، ماه ”فروردین” به نام ” فروهر ” ها نامگذاری شده است. فروهرها، نیروهای پاک خدایی هستند که همانند روان (روح) در وجود انسان از سوی پروردگار به ودیعه گذاشته می شوند. در حقیقت ” من آسمانی ” هر انسان است که با تولد هر انسانی در وجود او نهاده می شود، در طول زندگی هرگز به گناه آلوده نمی شوند و پس از مرگ به سوی پروردگار و جایگاهشان در آسمان برمی گردند.
بنا بر سنت و تفکر اساطیری ایرانیان، در روز نخست فروردین ماه یا شب عید نوروز، فروهر درگذشتگان از جایگاه خود در آسمان به زمین برای دیدار و پاسداری از اقوام و خانواده خود فرود می آیند. سنت رفتن بر سر مزار درگذشتگان در روزهای پایان سال و پیش از نوروز با دسته های گل و روشن کردن شمع و فانوس بر مزار آن ها، برای نشان دادن راه به فروهرهای ایشان است که تا امروز پا برجاست. این رسم، در حقیقت به استقبال فروهر درگذشتگان و مسافران آسمانی خانواده رفتن است.
همچنین رسم خانه تکانی پیش از نوروز که در حقیقت پاک کردن غبار از خانه به احترام و برای استقبال گرم و درخور حضور میهمانان آسمانی است، هر چند اکنون سببش را ندانیم، ریشه هایی در این نمادها و اسطوره های کهن دارد.

در روز سیزدهم نوروز پس از گذشت دوازده روز، ایرانیان با شادمانی و با حضور در دل طبیعت، سالی یک بار در هر سال، فروهر رفتگان خود را به جایگاه ابدی خود در آسمان و نزد پروردگار بدرقه می کنند… این ها دو فرضیه از فرضیه هایی بود که درباره ی فروردین (ماه فروهرها) و روز سیزدهم فروردین ماه بدان ها پرداختیم.
فراموش نکنیم که این تفکرات باستانی و اساطیری، هر چند داستان گونه به نظر می آیند، رمز گونه اند و در دل خود در بردارنده ی معانی عمیق انسانی و اجتماعی از هزاران سال پیش هستند که هم زیستن انسان را معنایی زیبا می بخشند، هم یاد رستاخیز و آخرت را زنده نگاه می دارند و هم اهمیت یاد درگذشتگان و ارزش طبیعت و راستی و درستی را یادآوری می کنند.
روز طبیعت مانند دیگر روزهای آفرینش خداوند، ارزشمند است و معنای خوب یا بد نسبت دادن به آن، به عملکرد و رفتار ما بستگی دارد. سیزدهم فروردین ماه را که یادگار تفکر پاک نیاکان ماست، با پرهیز از خرافاتی چون نحس بودن و … از دیدگاه ذهنی و با آلوده نکردن محیط زیست طبیعی و نگهداری از طبیعت، از دیدگاه مادی و در عمل گرانقدر و شاد نگاه داریم.
اشکان تقی پور، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی ایران، مولف و مدرس دانشگاه
یک پاسخ به “فرضیه هایی در باب «سیزده به در»”
درود.
ضمن توجه و در نظر داشتن دو مورد مهمی که دوست گرانقدرم به آنها پرداختند، یک تأویل دیگر که شاید مستقیمتر بنظر برسد این است که ما هر روز ایام نوروز را نماد و مختصری از ۱۲ماه سال فرض بگیریم و روز سیزدهم را به حدس بنده مقارن با خمسهء مسترقه(پنجهء دزدیده:۵روز آخر سال) قلمداد کنیم؛ بویژه آنکه بیاد بیاوریم که ایام آشوبهای گیهانی و برپا شدن جشن میرنوروزی و نیز آئینهای اُرجی در این ۵روز پرهیاهو و عجیب آخر سال بوده است.
اینها که عرض شد حدس نه لزوماً استوار بنده بود در کنار شنیده و خوانده ها که دو مورد آن به قلم عزیزمون ذکر شد. ایرانیان نه اینکه ۱۲روز نوروز را به شادمانی و دست افشانی نمیپرداخته و نمیپردازند، بلکه در روز سیزدهم این “حرکات” تا حدود شکستن هنجارهای معمول و مرسوم پیش میرود، ولی از فردا بایست همهدچیز به قرار سابق برگردد؛ چنانکه حکم میرنوروزی نسخ میشد و مناسبات سابق مردم دوباره جاری میشد و حاکم اصلی با قربانی کردن حاکم تبهکار ۵روزه، از نو تکیه به مسند فرمانروایی میزد.
با ارادت، مرتضا رضایی منش