43200 بار به این دختر تجاوز شده است!!


کارلا جاسینتو در باغی نشسته است و به گل های نیلوفر وحشی که در کنار رودخانه ی کوچک جاری شده در باغ است خیره شده است. او صدای مردم را از آن سوی دیوار باغ می شنود. صدای او کمی لرزان است و وقتی که از تعداد دفعاتی که بهش تجاوز شده است را برای من می گوید شوکه می شوم. 43200 بار.

به گزارش شکوه به نقل از سی ان ان، 43200 بار تعداد دفعاتی است که به وی تجاوز شده است، پس از اینکه در دستان مردان تجارت فحشای مکزیکوسیتی قرار گرفت.

او می گوید هفت روز هفته بیش از سی مرد به او تجاوز می کردند. زندگی او سرنوشت وحشتناک دختران در مکزیک و ایالات متحده ی آمریکاست. دخترانی شبیه کارلا که زندگیشان به جهنم تبدیل شده است.

تجارت جنسی امروزه به یکی از سود آورترین و راحت ترین تجارت ها در شهرهای مکزیک تبدیل شده است. در شهرهای مثل آتلانتا و نیویورک اوج تجاوز و آزار جنسی زنان صورت می پذیرد.

اما چگونه می توان از قربانی شدن دختران جلوگیری کرد؟

مقامات رسمی هم در آمریکا و هم در کشور مکزیک اعتراف می کنند که شهرهای مرکزی مکزیک بیشترین قربانیان تجارت جنسی را دارند. بیشتر این دختران در این مناطق گول زده می شوند و سپس بدون اینکه بداند وارد صنعت پر سود روسپی گری می شوند. تناسینگو شهری در مرکز مکزیک بیشترین آمار قربانیان جنسی را دارد.

با اینکه این شهر تنها 13000 نفر جمعیت دارد اما سوزان رایس یکی از مقامات بلند پایه ی دولت آمریکا اعلام کرده است که بیشتر فاحشه هایی که به آمریکا و از طریق قاچاق انسانی وارد این کار می شوند از این شهر است. مسئولان بهداشتی این شهر نیز از شیوع بیماری ایدز در این شهر بسیار نگران هستند.

او در ادامه می گویید:” بیشتر این دختران فکر می کنند که آینده ی بسیار روشنی در انتظارشان است. آنها با وعده ی های دروغین گول می خورند و بعد از اینکه مورد آزار و اذیت شدید قرار می گیرند تن به هر کاری می دهند. بیشتر آنها بارها و به طور مکرر مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند و ناخواسته باردار می شوند.

کارلا از پنج سالگی مورد تعرض جنسی قرار گرفت:

کارلا می گوید از موقعی که یادش می آید مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است. او به خبرنگار سی ان ان گفته است که وقتی تنها پنج سال داشت توسط یکی از خویشاوندان خودش مورد تعرض جنسی قرار گرفت.

او وقتی که دوازده سالش بود توسط یک مرد غریبه و با ساختن آینده ای روشن گول خورد و بلافاصله با یک خودروی شیک ربوده شد. او می گوید:” یک بار که در ایستگاه مترو شهر منتظر رسیدن واگن ها بودم. پسر کوچکی که شکلات میفروخت آمد کنارم و یک بسته شکلات گران قیمت به من داد و گفت که یک نفر این را به عنوان هدیه به تو داده است.” “چند دقیقه بعد مرد میانسالی آمد و سر صحبت را با من باز کرد. او به من گفت که فروشنده ی سابق خودروهای لوکس است.”

“به نظرم آمد که او مرد مهربان و مودبی باشد. او به من گفت و وقتی تنها یک پسر بچه ی کوچک بوده مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود.” ” زمانی که راننده ی شخصی اش به دنبال او آمد باورم نمی شد که ماشین تا به این اندازه بزرگ و زیبا باشد. او از من خواست که سوار ماشینش شوم.”

قصه از آنجایی شروع شد که پس از یک گشت و گذار ساده در شهر و رد و بدل کردن شماره، هفته ی بعد او به کارلا زنگ زد و گفت که دوست دارد با هم به یک سفر ساحلی کوچک بروند.

 

پرچم های قرمز همه جا بود:

زنی که ده سال از کارلا بزرگتر است می گوید زیاد طول نمی کشد و بیشتر دختران زود گول می خورند. بیشتر ماها از خانواده هایمان  طرد شده ایم. کارلا به یاد می آورد که یک شب دیرتر به خانه رفت ولی مادرش او را به خانه راه نداد و این باعث شد که او مجبور شود شب را در پارک نزدیکی خانه اش بخوابد.

کارالا در مورد مردی که سوار ماشینش شد می گوید:” من با او سه ماه در خانه اش زندگی کردم. او با من بسیار مهربان بود. برای لباس های گران قیمت می خرید و همیشه به من لطف می کرد.” ” ولی همه جای خانه های او پر از پرچم های قرمز بود.”

او می گوید یک بار پسر عموی یکی از نزدیکانشان با دختران بسیاری معاشرت می کرد. کارلا در ابتدا خیال می کرد که آنها فقط دوستان معمولی هستند. بعدها متوجه شد که آن دختران برای روسپی گری نزد او می آیند.

کارلا می گوید: “بعد از مدت ها او به من پیشنهاد داد که وارد اینکار شوم. می گفت پول خوبی در آن هست. او حتی به من یاد می داد که چگونه با مردان رفتار کنم.”

چهار سال جهنمی:

او می گوید درست چهار سال قبل بود که مجبورش کردند به عنوان فاحشه اجباری تن به روسپی گری دهد. او می گوید: من هر روز صبح ساعت ده کارم را شروع می کردم و تا نیمه شب مشغول کار بودم. خاطرات او از این چهار سال بسیار دردناک است. او می گوید بیشتر این مردان به شدت مرا کتک می زدند. بیشتر شب ها با بدنی کبود می خوابیدم. هنگامی که از شدت درد گریه می کردم مردان هم خواب با من می خندیدند. یک بار یکی از آنها به صورتم تف کرد. آن لحظه دوست داشتم بمیرم.

او به شهرهای مجاور، هتل ها، متل ها و بارها فرستاده می شد. هیچ روز تعطیلی برای او وجود نداشت. او باید هر هروز به سی مرد سرویس می داد.

او می گوید: “یکبار که بار که از شدت درد شکم به خودم می پیچیدم و نمی توانستم کار کنم، صاحب من مرا به شدت کتک زد، موهایم را کشید، با مشت به صورتم زد و مرا در اختیار مردی قرار داد که هم سن پدرم بود. زمانی که او به من تجاوز می کرد، صاحب من به من نگاه می کرد و بلند می خندید.”

وقتی که بچه ام به دنیا آمد…

او می گفت:” وقتی که یک روز در هتلی مشغول کار بودم، پلیس ها آمدند و تمام مردانی را که مشتری من و سایر دختران بودند دستگیر کردند. با خودم گفتم که امروز روز شانس من است.”

“اما مثل اینکه جهنم من پایانی نداشت. افسران پلیس هر یک از ما را به اتاق های مختلفی برند. ابتدا ما را برهنه کردند . از ما فیلم گرفتند. سپس یک افسر درشت هیکل پلیس آمد و به من تجاوز کرد. و از صحنه ی تجاوز به من یک افسر پلیس زن فیلم می گرفت. بعدها به ما گفتند که اگر هرکاری که می خواهیم انجام ندهیم فیلم ها را دراینترنت منتشر می کنند و آنها را برای خانواده ی مان می فرستند.

کارلا در هنگام اتفاق تنها سیزده سال داشت. در این هنگام دخترانی بودند که باکره بودند. دخترانی که به شدت گریه می کردند. دخترانی که هنوز از نظر رشد جسمی کامل نبودند. خیلی ها مشکل کم خونی داشتند. آن افسران آنروز به همه ی ما تجاوز کردند. کارلا زمانی که پونزده سال داشت حامله شد و یک دختر به دنیا آورد. پدر دختر معلوم نبود.

مردی که صاحب کارلا بود بچه را ازاو جدا کرد. کارلا می گفت من دخترم را دوست داشتم و نمیخواستم از او جدا شوم. اما او تهدید کرد که دخترم را خواهد کشت. برای همین من راضی شدم که او را از پیشم ببرند.

کارلا در سال 2006 و در یک عملیات پلیس مخفی نجات پیدا کرد. زمانی که نجات یافت تنها 16 سال داشت. او بسیار ضعیف و کم خون شده بود. او یکی از دخترانی است که کودکی و نوجوانی پر از ترس و وحشت را سپری کرده است.

او اکنون 23 سال دارد. او حالا یک فعال زنان و دختران است و از زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند حمایت می کند. اکنون کمپین او ضد مافیای فحشا آوازه ای جهانی پیدا کرده است. او داستان زندگی اش را در واتیکان برای پاپ تعریف کرد. به دعوت کنگره ی آمریکا او داستان زندگی اش را برای اعضای کنگره نیز بازگو کرد.

پبام او این است که فحشای اجباری و خشونت علیه زنان با سرعتی عجیب در جهان در حال رشد است و دولتمردان باید برای مهار این خوشنت ها کاری کنند.

او می گوید: “مردم جهان باید چشمهایشان را باز کنند. هر روز دختران معصوم و بی گناه مورد تجاوز قرار می گیرند. بهره کشی جنسی باید هر چه سریع تر متوقف شود.”

شکوه


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *