برچسب: داستاهای جذاب

  • داستان زیبای «گوسفند صدقه‌ای»

    داستان زیبای «گوسفند صدقه‌ای»

      داستان زیبای «گوسفند صدقه‌ای»   مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می‌آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند. گوسفند از دست مرد جدا شد و فرار کرد. مرد شروع کرد به دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد. عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در…

  • برشی از یک کتاب (1)

    برشی از یک کتاب (1)

      داستاهای کوتاه   بعضی ها اصلا به این خاطر به دنیا می آیند که کاری نکنند. من هم یکی از همان‌ها هستم: نه در محیط درس و دانشکده شق القمری کردم و نه در محیط کار و حرفه ام. این است که دیگر انتظار معجزه ای را نمی کشم و نتیجتا هیچوقت هم توی…

  • دخترها با گوش عاشق می شوند و پسرها با چشم!

    دخترها با گوش عاشق می شوند و پسرها با چشم!

      داستانهای کوتاه آموزنده   موسی مندلسون Moses Mendelssohn، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت. موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی دختر جوان از ظاهر و…

  • داستان آش نذری ناصرالدین شاه

    داستان آش نذری ناصرالدین شاه

      داستانهای آموزنده   ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد. رجال مملکت هم برای تهیه آش جمع می شدند و هر یک کاری انجام می دادند. خلاصه هر کس برای تملق وتقرب پیش ناصرالدین شاه مشغول کاری بود. خود شاه…

  • داستان کوتاه «مقام از خود ممنون»

    داستان کوتاه «مقام از خود ممنون»

      داستانهای کوتاه و آموزنده   مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید: باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم.” دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید: “باشه، ولی اونجا نرو.”. مامور فریاد می…